مهندس محمّد پورکمال بنیان‏گذار سازمان نقشه‏ برداری عربستان
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت
مشارکت در بنیان‏گذاری سازمان نقشه‏برداری عربستان

آقای مهندس محمّد پورکمال در سال 1308 در کرمان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در مدرسه کاویانی و ایرانشهر کرمان گذراند، سپس در دانشگاه تهران در رشته فیزیک ادامه تحصیل داد. و پس از گرفتن مدرک فوق لیسانس نقشه برداری ژئودزی، کارشناسی ارشد خود را در کشور هلند در رشته مهندسی نقشه برداری هوایی و تخصصی کارتوگرافی اخذ کرد.

او اوّلین مهندس ایرانی است که در سالهای 1344 و 1345ه . ش. برابر با 1965 و 1966 از میان پنج نفر کاندیدای آمریکایی، کانادایی و اروپایی انتخاب و به ریاض اعزام و در راه‏اندازی سازمان نقشه برداری عربستان مشارکت و نقش فعال بر عهده گرفت. فصلنامه «میقات حج» پس از اطلاع از سوابق آقای مهندس محمد پورکمال در راه‏اندازی سازمان نقشه برداری عربستان، تصمیم گرفت تا خدمات ارزشمند ایشان به کشور عربستان سعودی را ترسیم نماید. لذا ضمن تشکر از ایشان توجّه خوانندگان محترم را به مشروح فعالیت‏های نامبرده جلب می‏نماییم:

اشاره 1 ـ هر چند بدیهی است که سازمان فعلی نقشه برداری هوایی (A.S.D) عربستان سعودی دارای توان‏های بالفعل و بالقوّه‏ای بسیار فراتر از گفته‏ها و نوشته‏های این گزارش است و از توسعه و فن آوری‏های آن طی سی و هفت ـ هشت سال گذشته مرتب در جریان بوده‏ام و در کنگره‏ها و کنفرانس‏های بین المللی که با نمایندگان و مسؤولان این سازمان دیدارهایی داشته‏ایم.(1) همگی ضمن لطف و مرحمت درباره کارهایی که در اولین ایّام تأسیس سازمان آنها انجام داده‏ام از حجم و کیفیت کارآیی که اکنون به صورت تمام دیجیتال انجام می‏دهند و مخصوصا انتزاع این سازمان از وزارت نفت در سال‏های اخیر و همکاری مشترک با بخش نظامی سخن می‏گویند.

اشاره 2 ـ به یقین شما هم با نگارنده هم باور هستید که هر دانشی و هر نوآوری و فن آوری جدیدی یک تعلّق شخصی و تملّک قومی و کشوری نباید تلقّی شود. دانش‏ها و دانستنی‏ها، به خصوص زمانی که کاربردی می‏شوند بالاخره مرزهای سیاسی را ندیده گرفته و به کلّ جامعه بشری تعلق خواهند داشت، لذا این یک اشتباه بزرگ است که میراث‏های بشری را در زندان ملیّت و قومیّت طناب پیچ کنیم. این جمله معروف بزرگمهر ایرانی را نیز تداعی کنیم که: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‏اند».

ـ تقدیر چنین بود که از میان چهار ـ پنج کاندیدای آمریکایی ـ کانادایی و اروپایی از سوی سازمان ملل انتخاب شوم و در سال‏های 1344 و 1345 خورشیدی (66 ـ 65 م) به ریاض بروم.

 

قرار بر این بود که سازمان جدید التأسیس سعودی جزو وزارت نفت و منابع معدنی کشور سعودی در ریاض باشد که تصمیم بسیار خوبی هم بود. هم از نظر اعتبار بین المللی آن وزارتخانه و هم از نظر بودجه و اعتبارات مالی. البتّه باید به کارهای نقشه برداری پیش از آن از سوی شرکت‏ها و مؤسّسات آمریکایی به خصوص U.S.G.S.(سازمان و مؤسسه معروف نقشه برداری‏های زمین‏شناسی آمریکا) در همین مقطع اشاره کرد که بالأخص کارهایشان در رابطه با مؤسسه نفتی آرامکو ARABIAN_AMERICAN CO. بود و پوشش‏های جالبی هم داده بودند. گو اینکه تهیه و چاپ همه این نقشه‏ها در آمریکا انجام می‏شد. وزیر نفت شیخ زکی یمانی و معاون اوّل ایشان در آن موقع شیخ هشام محی الدین ناظر که بعدها وزیر برنامه ریزی سعودی و مدتی هم وزیر نفت شدند. به هر حال دارا بودن و تأسیس یک سازمان کشوری نقشه برداری سعودی از مراحل تصمیم به مراحل اجرا رسیده بود.

در بدو ورود به ریاض، اتاق و میزی در همان طبقه وزیر و معاونین برایم تهیه دیده بودند و طبیعی است که سازمان نقشه برداری سعودی هم از مرحله صفر باید تأسیس می‏شد و آغاز به کار می‏کرد. یک نفر کانادایی که خود معاون ژئودزی کشور کانادا بود (هانس کلینکنبرگ) و یک نفر سوئدی (دکتر ولاندر ـ عکاس هوایی) قرار بود همکار من باشند و دیگری هم دکتر فؤاد عامر که تبعه هلند بود که نقش رابط و مدیر پروژه را ایفا می‏کرد.

هر چند آن دو نفر اول به دلایل مختلف زود رفتند و از قبول مسؤولیت‏های فنی مختلف استقبال کردم چون همیشه پذیرای کار و زحمت بوده‏ام. بنابر همین دلیل و پرهیز از پشت میز نشینی، چون اولین دستگاه (ب ـ 8) ویلد تبدیل زوج عکس‏های هوایی به نقشه از سوی نماینده ویلد سویس (که اکنون با لایکا ادغام شده‏اند) آماده استفاده بود و اولین کارمند فنی تکنیسین سعودی هم از یک دوره کوتاه مدّت آموزشی از خارج آمده بود، سالنی کوچک در همان ساختمان جدید البنای وزارت نفت را پیشنهاد کردم که برای کار به ما بدهند. اظهار داشتند این سالن به منظور کارهای مربوط به سازمان جدید التأسیس «اُپک» در نظر گرفته شده و با اصرار موقّتی بودن، سالن را گرفتیم. میز کار خود و دستگاه (B_8) با یک دستگاه «رادیال سکاتر» آنجا بردیم و کار آغاز شد. کم کم از سؤالات متوجه شدم که تعلیمات تکنیسین‏های سعودی ناکافی بوده و با افزودن سه کارمند جدید آموزش و کار را با هم آغاز کردیم. محدوده این سالنِ کوچک جلوه خاصی پیدا کرده بود و همه معاونان و مدیران و کارکنان وزارت نفت و میهمانان آنها، از پشت شیشه به تماشای آن می‏آمدند.

ـ کشور عربستان سعودی با دارا بودن دو میلیون و دویست و چهل هزار کیلومتر مربّع مساحت و اشراف به دو دریای مهم خلیج فارس و بحر احمر (بحر قلزم سابق) و منابع سرشار نفتی و سایر ذخایر معدنی، بهشت ژئودزی و نقشه برداری هوایی محسوب می‏شد. ممکن است این شبهه پیش آید که کشوری مسطح و بیابانی که تنها یک حاشیه کوهستانی در منطقه غرب و حجاز دارد، نقشه برداری‏های هوایی ـ زمینی، کار چندان مشکلی نیست که این خود تفصیل فنّی جداگانه‏ای را می‏طلبد که بر خلاف این شبهه، مشکلات ویژه خود را دارد. وانگهی طبیعی است که برای کلیه پروژه‏های زمین بستر فیزیکی چندین و چند نوع نقشه لازم می‏شود.

ـ اوّلین پروژه مهم و مبنایی، نقشه برداری یک شبکه هوایی A.P.R. (Airborn profile Recorder) بود که در آن سال‏ها، بسیار پیشرفته به حساب می‏آمد و تمام کشور سعودی را در 24 نوار شمالی ـ جنوبی و هشت نوار شرقی ـ غربی می‏پوشانید. شبکه این نقاط با استفاده از مثلث بندی هوایی آنالیتیک در سطح کشور گسترش می‏یافت (از سوی I.T.C.هلند).(2) و نقاط مقدماتی خوبی برای تبدیل عکس‏های هوایی به نقشه فراهم می‏کرد. دوّمین و مهم‏ترین پروژه مورد بحث، تهیه و تأسیس نقاط ژئودزی در سراسر کشور عربستان سعودی بود که چون تشکیلات و پرسنل سازمان جدیدالتأسیس به هیچ‏وجه پاسخ‏گوی این فعالیت‏ها نمی‏توانست باشد، طبیعی است برای این پروژه بسیار عظیم در سطح جهانی، مهم‏ترین شرکت‏ها و سازمان‏های تخصصّی بین‏المللی جهان به میدان آمدند. با روش‏های صد در صد هوایی با امواج (شورَن ـ شایرَن، تایرَن، آئرودیست، فِلِر) و کلاسیک سنّتی زمینی از سوی چهارده مؤسسه معروف کانادایی ـ آمریکایی، اسکاندیناوی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی که خوشبختانه جدول مقاسه 27 ستونی آنها را هنوز در یک پرونده داشتم و مقایسه این روش‏ها با روش‏ها و فن‏آوری‏های امروز برای خود من هم جالب بود که تشکیل هرم ژئودزی فضایی شده و کلاً نسبت به آن زمان وارونه است. به این معنی که ماهواره‏های ناوستار در فضا (3 یا 4 ماهواره) قاعده هرم را تشکیل می‏دهند و هر کس که گیرنده G.P.S. از درجات مختلف دقت داشته باشد رأس هرم هندسی در زمین و مختصّات دو بُعدی و سه بعدی آن نقطه زمین را در دست دارد. از بهترین و دقیق‏ترین این گیرنده‏های G.P.S در سطح جهان که هم ماهواره‏های ناوستار و هم گلوناس روسی را تلفیق می‏کنند، کار و تولید یک دانشمند ایرانیِ مقیم آمریکا به نام دکتر جواد اشجعی است که نام آن آشتِک است و اکنون شرکت تولید آشتک را به دیگران واگذار کرده و سری جدیدی با نام «جواد» عرضه کرده و در سراسر دنیا از آن استقبال شده است.

و امّا در پروژه ژئودزی آن زمانِ عربستان سعودی، پس از بحث‏ها و جلسات زیاد کارشناسی، با نمایندگان 14 مؤسسه بین‏المللی پیش گفته، سرانجام یک شرکت ژاپنی پاسکو کارِ شبکه ترازیابی دقیق و پیوستن صفر منیفه (خلیج فارس) به صفر جدّه (دریای احمر) را برنده شد. (نمونه نقاط ترازیابی سراسری را خوشبختانه اکنون در بسیاری از مسیر راه‏های ایران ملاحظه کرده‏اید با نام N.C.C. که مخفّف نام لاتینِ سازمان نقشه برداری کشور است و این نقاط خود یک سرمایه ملّی در هر کشور هستند).

در پروژه سعودی، نقاط اصلی مسطحاتی با روش فِلِر Flare به شرکت آرگاس که IGNمعروف فرانسه درصدر آن بود، تعلق گرفت.(3) باید اعتراف کنم که هر چند ما در ایران، در رشته ژئودزی حداقل 12 سال پیش از آنها کارها و اندازه‏گیری‏های ژئودزی را آغاز کرده بودیم، امّا همه کارها، موضعی و محلّی بود؛ مانند شبکه سدهای تهران (لار و لتیان) و امثال آنها، لیکن با این شبکه بزرگ ژئودزی کشور سعودی در مساحتی در حدّ 140 درصدِ خاک ایران، احساس خاص و کمبودی به من دست می‏داد، گو اینکه ما در ایران این کارها را با سرپنجه مهندسان ایرانی انجام می‏دادیم و مطمئن بودم که کار ژئودزی کامل کشور را خودمان روزی سامان خواهیم داد و به پایان خواهیم رساند. در آن موقع ما در ایران یک زنجیره باریک قطری مثلث بندی از ترکیه تا مرز پاکستان داشتیم امّا امروزه یکی از بهترین شبکه‏های ماهواره‏ای دقیق را به دست مهندسان ایرانی در اختیار داریم. در ضمن از جمله مسائلی که در پروژه ژئودزی کشور سعودی گنجانیده بودیم، آموزش پرسنل معرّفی شده سعودی در حین اجرای پروژه بود (Know _ Fhow).

ـ ساختمان اختصاصی: یک ساختمان نیمه تمام یک طبقه در جوار ساختمان اصلی وزارت نفت جلب نظر کرد. مهندس طه قرملی که سعودی الأصل و تحصیل کرده خارج بود و همچنین مصطفی العالم که از خانواده معروف سعودی بود، به گروه هشت نفره کارکنان رسمی سازمان جدید ما پیوستند و نقش مهمی در پشتیبانی اینجانب در گرفتن این ساختمان ایفا کردند؛ چون آقایان هشام ناظر و صالح جوخدر و جلال مهتدی معاونان وزارتخانه اصرار داشتند که این ساختمان برای شرکت جدید نفتی ساخته شده، امّا بالاخره موفق شدیم این ساختمان یک طبقه را که مساحت زیر بنای آن 1800 متر مربع بیشتر نبود، در اختیار بگیریم.

با گذشت چند هفته از آغاز کارم، گروه خود را از سالن وزارتخانه به این ساختمان منتقل کردم و کار آغاز شد. به تدریج کارهای باقیمانده ساختمان جدید، همزمان با ورود چند دستگاه فنی جدید هم پیش می‏رفت (کف‏ها و آب و برق و...) و هفت نفر دیگر در چهار رشته ژئودزی ـ عکاسی هوایی ـ فتوگرامتری و کارتوگرافی از دوره‏های کوتاه مدت خارج عودت کردند و یازده نفر دیگر نیز استخدام و پس از یک دوره توجیهی به خارج اعزام شدند. در این سفرهای تحصیلی به خارج، ترتیب بازدید این کارآموزان از مؤسسّات و شرکت‏های معتبر نقشه برداری هوایی نیز داده می‏شد و حداقل پرسنل فنّی در دو سال اول 150 نفر پیش بینی شده بود. یک موفقیت و توجّه دیگر در بدایت کار، عدم توجه به مدارک تحصیلی بالا و مدرک گرایی بود، امّا دو تن از کارکنان بعدا تحصیلات خود را تا مرحله دکترا ادامه دادند.

ـ از بدو ورود، یک نفر مترجم داشتم که اصلاً اردنی و نقشه‏کشِ خوبی هم بود و انگلیسیِ سطح بالایی داشت هر چند زبان عربی را خوب می‏فهمیدم امّا سعودی‏ها نمی‏دانستند و تا یک ماه ـ چهل روزی ضمن قرائت روزنامه‏های عربی ـ که همه روزه روزنامه‏های روز را روی میزمان می‏گذاشتند و چای (شای) و روزنامه مجّانی بود ـ در منزل و گفت‏وگو با کسبه‏ای که مرا نمی‏شناختند، تمرین لهجه می‏کردم تا یک روز صبح لب به عربی باز کردم که همه حیرت زده شدند و حتی در ساختمان خودمان و تمام ساختمان وزارت نفت می‏گفتند خبیر... دیشب خواب نما شده و امروز عربی خوب حرف می‏زند. البتّه ادعایی در زبان عربی ندارم چون ادّعای کوچکی نیست.

ـ به تدریج طیف دستگاه‏ها نیز کامل شد و چون جای هر دستگاه در مجموعه 36 اتاق کوچک و بزرگ ساختمان تعیین شده بود (با تاریک خانه‏های عکاسی و بایگانی فیلم‏های هوایی که از دکتر ولاندر سوئدی هم خواسته شد که با یک سفر کوتاه سینک‏های بین دیواری را تأیید کند).

ـ گاه و بیگاه که تجمّعی از کارشناسان خارجی مقیم ریاض، چه در محلّ دفتر نمایندگی سازمان ملل یا جای دیگر، تشکیل می‏شد و هر کدام کارشناسی کشاورزی، صنایع و... بودند همگی از من این سؤال را می‏کردند که شما چه ترفند و سیاستی به خرج داده‏اید که به این زودی ابزار و دستگاه‏هایی که می‏خواستید سفارش، وارد و نصب شده است. در حالی که ما برای یک وسیله کوچک مدّتها نامه‏نگاری می‏کنیم. اعتبار این موفقیّت را اوّل به عنایت پروردگار و سپس به لطف و اعتماد دوستان و همکاران سعودیِ خود می‏دانم و معاون وزارت خانه نفت «هشام ناظر) که به اسم ایشان قبلاً اشاره شد و همکاران سعودی، ایشان را استاذ هشام می‏نامیدند، نقش مثبتی در امور مربوط به سازمان جدیدالتأسیس ما داشت. زحمات شبانه روزی خودم نیز بی‏اثر نبود و جلب اعتماد می‏کرد. در ضمن کار بعد از ساعت اداری را برای کارکنان فنّی خود متداول کردیم که اضافه‏کار هم بگیرند و به تدریج شیفت دوگانه هم گذاشتیم.

ـ هم برای تبلیغ رشته‏های مرتبط با نقشه‏برداری هوایی و هم جذب نیروی انسانی، چون فرودگاه ریاض یک فرودگاه داخلی بود، از یک نفر از کارکنان وزارت نفت در شعبه جدّه خواسته شد با مسافران ورودیِ جوان که تحصیلات فنی خارج کشور دارند، در همان فرودگاه مصاحبه و آنان را برای ورود به رشته‏های نقشه‏برداری هوایی ترغیب کند که این برنامه دو ـ سه هفته بود و بی‏تأثیر هم نبود.

ـ ایرانیان مقیم عربستان:

در تمامی عربستان غیر از ریاض دو ـ سه گروه مشخص بودند؛ اول در شرق و سواحل خلیج فارس و کسبه شهر «الخُبَر» در نزدیکی «دمّام» و «ظَهران» که در آن زمان جمعیّت قابل توجهی بودند، امّا چون جنسیّه (تابعیّت) سعودی نداشتند، به‏تدریج به حداقل رسیدند. شغل آنها بیشتر مغازه‏داری و فروش اشیاء و کاردستی ایرانی به خارجیان و آمریکاییان شرکتِ آرامکو بود. در غرب و منطقه حجاز (جده ـ مکه ـ مدینه) چون همه سفارت‏خانه‏ها در جده بودند، سفیر و اعضا و کارکنان سفارت و چند خانواده ایرانی‏الاصل همانند اصفهانی‏ها و لواسانی‏ها و... که هر کدام در رشته‏ای اشتغال داشتند، مقیم جده بودند.

امّا وزارت خارجه سعودی هم در جدّه بود، تعداد خارجیان مقیم ریاض بسیار اندک بود و در هفته‏های اوّلِ ورود که گاه از این و آن سراغ یک ایرانی را می‏گرفتم، حتّی یک نفر را کسی سراغ نداشت و جمعیت ریاض هم کمتر از یک دهم امروز بود. تا بالأخره برای منزلی که در محله تازه ساز ملاز اجاره کرده بودم. نیاز به باغچه در سه طرف ساختمان داشتم. از خالد یمنی که در چند خانه آن محلّ کار می‏کرد، سراغ بوته‏ها و نِشای گل و تخم چمن را گرفتم. خالد مرا با خود به یک ساختمان متعلّق به شهرداری ریاض برد که شبیه گل‏فروشی‏های کنار خیابانی خودمان با یک زیرزمین پر از گل و گیاه بود. خالد با مردی قوی هیکل با سبیل درشت وارد مذاکره شد. آن مرد به عربی از من سؤال کرد: از کدام ملّیت هستم و چند ملیت غربی ـ شرقی را هم نام برد که پاسخ همه منفی بود تابالأخره به محض اینکه به عربی گفتم ایرانی هستم از زمین به هوا پرید و از سر تا پای مرا غرق بوسه کرد و مکالمه هم فارسی شده بود و آدرس خانه را گرفت معلوم شد که این‏ها سه نفر از باغبانان معرفی شده از سوی ایران به دربار محمدبن سعود بوده‏اند تا در قصر ناصریه گل‏کاری و چمن‏کاری کنند و با آمدن ملک فیصل که آن دیوار ناصریه برداشته شد و از آن ریخت‏وپاش‏ها هم خبری نبود، همین آقای حاج محمد علی که با خالد او را دیدیم و حاج خیراللّه‏ و حاج عباس هم ناصریه را ترک کرده و کسب و کاری برای خود در محوطه شهرداری ریاض فراهم کرده بودند و برای من هم جالب بود که بالأخره سه ایرانی را در ریاض دیده‏ام. آنها در منزل ما یک چمن‏کاری و گلکاری نمونه کردند که میهمانان اروپایی، آمریکایی و سعودی که به منزل ما می‏آمدند، باور نمی‏کردند که آنها طبیعی باشند.

ـ در ضمن این منزل چند لوله کشی داشت یکی از چاه منطقه ملاز که آب گرم و حتی داغی داشت و هر خانه می‏بایست آن آب را در حوضچه‏ای مرتفع سرد کند و بعد به حیاط و اگر باغچه داشت بدهد. لوله آب دیگر مخصوص دستشویی و حمام بود و لوله سوم و باریک دیگر که به مخزن پشت بام هم می‏رفت و یک صافی سفالی هم سر راه می‏گذاشتند ویژه آشامیدن و پخت و پز بود و این چندگانگی لوله کشی آب شهر جدید ریاض موجب غبطه من بود. تا فراموش نکرده‏ام از این خالد باغبان یمنی خانه خود سخنی بگویم و آن مربوط به روزهایی بود که برنامه بازگشت به ایران را داشتم و خانواده هم زودتر به تهران رفته بودند. با خالد باغچه‏های منزل را مرتّب می‏کردیم و چند بوته گلدار رونده جدید هم به خالد سفارش داده بودم که بیاورد. در موقع کاشت این درختچه‏های رونده گفت شما که تا هفته دیگر می‏روید، این زحمت را برای که می‏کشید. پاسخ دادم مگر آدمی همه کارهایش باید برای خودش باشد. به یقین کسانی بعد از ما از این گل و گیاه، آن هم در ریاض استفاده خواهند کرد، فورا بر زمین افتاد و زمین را سجده کرد که منظور او از این سجده شکر، تشکر از کار من بود و می‏گفت خدا را شکر کردم که از این آدم‏ها هم پیدا می‏شود.

ـ کار ساختمان اداره و سازمان (A.S.D.) خوب پیش می‏رفت و از هر نظر آماده شد به تعدادی میز روشن برای ترسیم شیاری (Scribing) نقشه‏ها نیاز داشتیم. جعبه‏های خالی شده دستگاه‏های بزرگ در محوّطه نظرم را جلب کرد. درباره یک کارگر ساختمان مرکزی وزارتخانه که عرب بود ولی سعودی نبود شنیده بودم که نجّاری می‏داند، او را خواستم، نقشه میزها، جای شیشه و لامپ‏های فلورسنت را به او دادم، اوّلین نمونه را که ساخت یکی دو نفر از مدیران عالی‏رتبه وزارتخانه به من تبریک گفتند که شما اوّلین میز ساخت سعودی را هم عرضه کردید و بقیه میزها را هم ساختیم.

ـ کتابخانه: از کارهای دیگر تأسیس یک کتابخانه فنّی بود که با استفاده از تعدادی کوپن کتاب یونسکو و مکاتبه با مجلاّت فنّی و ناشران جهانی و تشویق تحصیل‏کرده‏های فنّی سایر بخش‏ها و وزارت نفت به خرید و اهدای کتاب، کتابخانه خوبی در سالن نزدیک اتاق خودم شکل گرفت که با میز بزرگ مطالعه وسط آن، اغلب اوقات محلّ تجمع و جلسات معاونین و مدیران کل وزارتخانه و آنان که از ظهران و جدّه به ریاض می‏آمدند شده بود و گاه و بیگاه هم صدای قهقهه خنده آنها به بیرون از سالن کتابخانه می‏آمد، که البته بعد می‏آمدند و عذر خواهی هم می‏کردند که ما چند دقیقه «المؤتمر لِلَّنَنْسِنْسْ» داشتیم (دو کلمه مخلوط انگلیسی و عربی) و منظورشان لطیفه‏های خنده‏دار بود.

ـ دعای حجّ تمتّع که دقیقا دو سال قبل آرزوی آن را کرده بودم، برآورده شد. هنوز دو سه ماهی از اقامت در ریاض نگذشته بود که همه کارکنان وزارتخانه؛ از جمله کارکنان سازمان جدیدالتأسیس ما به مرخصی مخصوص دوره حج رفتند تا در کارهای تدارکاتی در مکه و مدینه به خصوص عرفات و منا و برپایی چادرها و سایر امور خدمت و همکاری کنند که همه سعودی‏ها این کارها و خدمات را وظیفه و خدمتی مقدّس می‏دانستند. کارکنان ما هم هیچ کدام اهل ریاض نبودند و طبعا در حجاز نیز نزد خانواده خود می‏رفتند. موقع سفر چند نفرشان آدرس و تلفن‏های منازل خود را دادند که اگر قصد تشرّف به حج را داشتم منزل آنها بروم. مسافرت با فشردگی برنامه پروازهای هوایی داخلی هم مشکل شده بود و برای من هم با دو فرزند کوچک چهار ساله و هشت ماهه، سفر زمینی بیش از هزار کیلومتری که هنوز هم آسفالت نداشت مشکل بود.

ابوفرید که معاون مالی و اداری وزارتخانه بود، هنوز در ریاض بود. از او بلیط هواپیمای جده را خواستم خیلی تلاش کرد تا بالأخره موّفق شد در جدّه که پیاده شدیم، قصد گرفتن اتاقی در هتل داشتیم بی‏نتیجه بود. بالأخره از بین کارکنان سعودی خود که اصلاً اهل مکّه بودند یک نفر (عُمر جفری) را انتخاب و تلفن کردم. محلّی در جده قرار گذاشت و بعد از کمتر از ساعتی با یک اتومبیل آخرین سیستم به سراغمان آمد و از راه‏های کنار گذر جدّه به محلّی که امکانات شست و شو و مسجد گِلی قدیمی داشت رفتیم و محرم شدیم و مراسم حج تمتعّ لذّت بخشی را آغاز کردیم و جالب آن که جفری با اتومبیل ما را به پشت دیوار خانه خدا برد و منتظر ما ماند تا مراسم طواف و سعی صفا و مروه را به جای آوردیم دو زن سودانی بلند قامت فرزندان ما را بر دوش گرفتند. حضور این کودکان در مراسم حج امری عادی نبود. از جوار خانه خدا با اتومبیل به منزل جعفری رفتیم. خانه مجلل چند طبقه و خانوداده بزرگی بودند و غذای مفصّلی هم تدارک دیده بودند. خانم و بچه‏ها در مجموعه زنانه و من هم در مجموعه مردانه... و ادامه مراسم حج... که شرح مفصل دارد... از جمله استعلام از فقهای ایرانی در عرفات راجع به حج بچه‏ها، و مرحمت ومحبت یکی از کاروان‏های ایرانی و... در این سفر موفق نشدم طرح جامع توسعه حرم را ببینم که آن هم در سفر حجّ طولانی عمره که برای تهیه اوّلین نقشه هوایی مکه به حجاز آمدیم، با عمر عزّم مهندس شهرساز معروف آشنا شدم و از جمله توصیه‏های من این بود که بخش‏هایی از محدوده خانه خدا را به سبک و روال قدیمی و تاریخی آن نگاه دارید که ظاهرا پذیرفت ولی عمل نکرد، در همین دوره حج عمره باران سیل آسایی آمد و وادی فاطمه را فرا گرفت. نقشه هوایی شهر مکّه هم اوّلین نقشه‏ای بود که از سوی سازمان نقشه‏برداری A.S.D.سعودی چاپ می‏شد. چون هنوز چاپخانه افست از خود نداشتیم آن را در چاپخانه‏ای در دمّام که کارهای نفیس چاپی آنها را دیده بودم، چاپ کردیم و همزمان یک ماشین افست مسطّح در سازمان خود راه انداختیم که ویژه چاپ نقشه‏های دقیق با تیراژ کم است امّا پیش از ترک کشور سعودی سالنی بزرگ برای یک مجموعه چاپ افست زیر نظر گرفتیم که از محلّ سازمان A.S.D.چندان دور نبود و ترتیب سفارش ماشین‏آلات را هم از بهترین نوع جهانی آن در بودجه پیش‏بینی کردم.

ـ درباره حقوق دریافتی خود که در اصل به دلار آمریکا بود ولی تبدیل شده آن به ریال سعودی پرداخت می‏شد و معاونان و مدیران وزارت نفت از آن اطلاع داشتند و حتی در روزهای پایان مأموریت به من پیشنهاد کردند که شما که با سازمان ملل هستید مبلغی هم بابت کار شما سازمان ملل از ما گرفته است. شما بمانید و قرارداد مستقیم با خود ما منعقد کنید که بیش از دو برابر دریافتی داشته باشید. در پاسخ گفتم خدمت من اینجا کامل است و پاداش و اجر خود را در فعّال شدن این سازمان گرفته‏ام و کارهای تهران هم برایم اهمیت دارند. اگر تنها برای پول باشد در مأموریت‏های بعضی مناطق و شهرهای ایران می‏توانم دریافت خوبی داشته باشم، شما فقط زحمات و کارهای مرا حفظ کنید و سازمان خود را توسعه دهید که کشور شما ظرفیت بالایی از نظر رشته‏های مختلف نقشه‏برداری دارد و پایه‏گذاری خوبی هم شده است.

ـ زمانی که چارت تشکیلاتی و سازمانی اولیه A.S.D. به تصویب رسید و درباره بودجه مستقل جدا از وزارت نفت نیز آماده بودیم. مسؤول بودجه وزارت نفت قرار بود برای دفاع از بودجه (میزانیه) وزارتخانه به وزارت مالیه و اقتصاد الوطنی برود که به اتفاق هم رفتیم. ابتدا تصوّر می‏کردم، این جلسه بیشتر تشریفاتی است امّا با ورود به دفتر آقای محمد انعم متوجه شدم که چه سخت‏گیری‏هایی برای بودجه وزارت تفت می‏کند؛ مثلاً در مورد بودجه‏ای که برای سبز کردن و باغچه‏های محوطه پیرامون ساختمان وزارت نفت می‏خواست، محمد انعم گفت: این بودجه و این اقلام را هرگز موافقت نمی‏کنم. شما با علف و چمن ارزان آن پشته‏های اطرافتان را سبز کنید و به باغبانتان هم حقوق بهتری بدهید من همین یک قلم را صرف حفر یک چاه آب در فلان ده یا شهر کوچک می‏کنم و حتی اسم چند مکان دور افتاده را برد که آب آشامیدنی نداشتند و اضافه کرد من می‏دانم همه بودجه‏ها از وزارت شما می‏آید اما این دلیل نمی‏شود که شما در تنظیم میزانیه خود دقّت نکنید. من در حالی که در قلب خود کاراین کارمند عالی رتبه مالیه را تحسین می‏کردم نگران دفاعیه خود از بودجه سازمان خودمان بودم که کلاً 18 قلم اصلی بود، همین‏که نوبت به من رسید نظری به اقلام بودجه ما کرد و توضیحات فنی ـ توجیهی جالبی هم خواست که با پاسخ‏های من قانع می‏شد؛ مثلاً بودجه‏ای که برای شورای عالی نقشه برداری سعودی و تمرکز نظارت کامل این شورا بر کلیه فعالیت‏های نقشه برداری نوشته بودم، بحث زیادی شد و حتی مطّلع بود که برای مشاریع مختلف هزینه‏های مکرّری می‏شود، آن فصل را مهم دانست و حتی زیادتر کرد و بقیه اقلام بودجه را هم تأیید و امضا نمود. این خاطره را به عنوان یک نمونه از صداقت و خدمت و جدّیت کارکنان دولت در کشور سعودی به ذهن سپرده‏ام...

ـ پروژه فتومپ نجد. این پروژه تفصیلی با مشخصات فنّی ویژه برای 000/100 کیلومتر مربع منطقه نجد (3 × 3 درجه جغرافیایی) داده شد که هم مورد استقبال دولت سعودی و وزارت نفت و منابع معدنی و هم اداره U.N.TAA.سازمان ملل که بعدا به U.N.TAO.تغییر نام یافت واقع شده بود. چون تا آن زمان نقشه‏های عکسی کنترل شده با این سبک و سیاق، کمتر تهیه شده بود. زمینه نقشه‏ها برگرفته از 72 برگ فتوموزائیک کنترل شده در یک رنگ خام قهوه‏ای و از اطلاعات مسطحاتی راه‏ها ـ اسامی به دو زبان عربی ـ لاتین ـ مناطق مسکونی ـ زراعت ـ آب‏ها و مسیل‏ها و وادی‏ها و... به صورت خطی در چهار رنگ بر این نقشه‏ها افزوده می‏شد و مدّت زمان کار ـ حد اکثر ـ 24 ماه بود. و باز هم تأکید شده بود که در تمام 15 مقطع و مرحله کار، طرف یا طرف‏های قرارداد باید از کارکنان و کارآموزان سعودی (A.S.D.)یا سازمان جدیدالتأسیس نقشه‏برداری استفاده کنند. چون این پروژه را زمانی تقدیم کردم که در حال ترک کشور سعودی بودم امّا دو سال بعد که در یک کنگره فنّی در لوزان سوییس شرکت داشتم، مرا به ضیافتی دعوت کردند که هم برایم غیر منتظره و هم شادی بخش بود و موضوع هم اتمام موفقت‏آمیز پروژه نجد بود و نمونه نقشه‏ها را که دیدم دقیقا با همان مشخصات فنّی بود که داده بودم.

شهر سازی ریاض: به یک اشاره بسنده کنیم که شهر ریاض کم جمعیّت و یکی از دلایل آن برای پایتخت شدن پیوستگی آن به درعّیه موطن اصلی آل سعود بود امّا در همان زمان یک شبکه مهم خیابانی از بیابان‏های پیرامون ریاض تعبیه شده بود و به اصطلاح کارشناسان شهرسازی امروز، طرح تفصیلی آینده شهر در طبیعت و در روی زمین قابل رؤیت بود و کاربری‏ها در نقشه‏های موجود هیئت تخطیط المدن وجود داشت و گروه‏هایی هم مشغول احداث کوچه‏ها و خیابان‏های فرعی بودند ! با این اشاره شهر ریاض کنونی قاعدتا نباید مسائل و مشکلات کلان شهرهای سایر کشورها را داشته باشد که همه روزه با مسائلی جدید دست به گریبان هستند.

ـ اطاعت از مقررات و قوانین فوری و جدّی بود. در هفته‏های اول ورودم، صدای بوق اتومبیل‏ها، در خیابان‏ها زیاد و مزاحم بود و یک روز متوجه شدم که شهر یکباره ساکت است چون از بعد از ظهر روز قبل بوق زدن را قانونمند کرده و به اطلاع همه رسانده بودند.

ـ ملک فیصل که هم در دوران ولایتعهدی و هم در دوره حکومت، خدمات ذی‏قیمتی برای کشور خود انجام داده بود، مورد بغض و کینه گروهی از شاهزادگان سعودی که قبلاً حقوق‏ها و دریافت‏های هنگفتی داشتند، قرار داشت و بالأخره یکی از همین‏ها در ملاقاتی کار خود را کرد و آخرین کلام فیصل معروف است که رو به خدا کرد و گفت: «اَمرک».

ـ ابراهیم که از خدمه سازمان جدید ما بود و برای من مرتب «شای» می‏آورد و خدمات نقل و انتقال نامه‏ها و... با او بود، لطف و محبت خاصی نسبت به من پیدا کرده بود. در ضمن مردی معیل بود و در روزهایی که متوجه شد آخرین هفته کار من در ریاض است، ناراحت بود و اظهار داشت کاش می‏توانستم با تو هر جا می‏روی بیایم، اگر حتی در آن دنیا خدای نکرده جهنّمی باشی آن جهنّم در جوار تو برایم بهشت است.

در آن زمان 44 ـ 45 شمسی از دوره حج، گروه زیادی در سطح کشور متفرق می‏شدند (مهاجران غیر قانونی) مأموران و مسؤولان سعودی مدتی وقت متعاقب هر دوره حج صرف می‏کردند تا آنها را گرد آوری کنند.

کشور سعودی، هم به دلیل درآمد نفتی و هم تقدّس مذهبی والهی و سرزمین وحی بودن گروه‏ها و افراد خوبی با تخصّص‏های مختلف به خود جذب می‏کند.

در پایان باید اعتراف کنم که دوازده سال تجربه و کار من در ایران و سازمان نقشه‏برداری کشور، پشتوانه مهمی برای کار من در سعودی بود، والسلام.

 

لطفا بر روی آیکن گوگل پلاس (g+1) کلیک نمایید و  ما را در گوگل محبوب کنید .





:: برچسب‌ها:
مهندس , محمّد , پورکمال , بنیان‏گذار , سازمان , نقشه‏ , برداری , عربستان ,
:: بازدید از این مطلب : 4675
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : محمد اژدهاکش
ت : چهار شنبه 8 بهمن 1393
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی